هادی خرسندی
نیامدی که اقلاً گلی برافشانیم
کمی به سقف فلک طرح نو بچسبانیم
به جان تو من و ساقی اگر بهم سازیم
به جان تو من و ساقی اگر بهم سازیم
ز سوز عشق، لحاف و تشک بسوزانیم
فقیه در پس منبر به آن پسر خوش گفت
فقیه در پس منبر به آن پسر خوش گفت
که شکر حق من و تو هردومان مسلمانیم
اگر که مطرب ما میزند سرودی خوش
اگر که مطرب ما میزند سرودی خوش
چرا ز صدق و صفا باسنی نجنبانیم
مباد مفتی از این باغ و بوستان گذرش
مباد مفتی از این باغ و بوستان گذرش
که ما مناسب او باغ وحش میدانیم
دوجلد نسخهی خطی ز موزهای دزدید
دوجلد نسخهی خطی ز موزهای دزدید
فقیه و گفت که ما عاشقان قرآنیم
خلیج فارس، خلیجعرب نخواهد شد
خلیج فارس، خلیجعرب نخواهد شد
وگر که هرچه عرب را در آن بخیسانیم
به گوش زاهد بدکاره تودهای میگفت
که گوسفند تو در روز عید قربانیم
بگو به شیخ که ما نیز از پروستات است
بگو به شیخ که ما نیز از پروستات است
اگر که مثل تو دائم در انگلستانیم
جدا ز جلوهی حافظ نمیشود هادی
جدا ز جلوهی حافظ نمیشود هادی
در این چمن چو گل آفتابگردانیم