Monday, September 29, 2008

Triple Fall


پنج انگشت خشک پاییزی، گرچه از شاخه اش به زیر افتاد

شاد رقصد ز هر نسیمی خرد، می زند بانگ هر چه بادا باد

بی تقاوت به انزوای خزان، خشک و خش خش کنان و رو به فناست

لیک خندد به شادمانی خویش، که امیدش به سبزی فرداست

پنج انگشت خویش خم کرده، به تمنای بارش فردا

شاد نوشد ز جام بی رنگی، و ندارد به دل غم دنیا

Wednesday, September 17, 2008

If it be your will....

Yeah Baby, It will cost my liberation.

Monday, September 1, 2008

Joy and pain of living in your world

You gave me cigarettes
To smoke my tears away